آب هم دستت هست زمین بگذار; عاشق شو
اثر طوبی تامرادی
باران تند بود.
چترت شدم؛
آفتاب که شد،
رفتى...
مدتهاست
خشک سالى ریشه هام را زنده ب گور کرده!
اما هنوز هم،
چترم باز
چشم ب آسمان
لب پر از دعاى باران...!
انگشت تعهدم هنوز
انگشترى را یدک مى کشد.
من متعهدم ب هیچ
به باد...
به باران؛
که ببارد
بى پناه شوى
که بیایى
من
متعهدم
به باد!
منبع: www.30book.ir
.
عمق چشمانت
اقیانوس موج میزد!
آب ک از سرم گذشت،
ناشیانه!
تور برداشتم.
ب تو زدم.!!
غرق چشمانت شدم.!
کاش جسدم را ب ساحل پس نزنى؛
بگذار مادرم پنج شنبه ها گلاب به دریا بریزد...!