من از کجا آمدهام؟ وبه کجا میروم؟
ای آب روان
آب روان قصه میسراید:
من از کجا آمدهام؟ وبه کجا میروم؟
که مولوی سروده است:
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا
بر دست من نه جام جان ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا
نانی بده نان خواره را آن طامع بیچاره را
آن عاشق نانباره را کنجی بخسبان ساقیا
ای جان جان جان جان ما نامدیم از بهر نان
برجه گدارویی مکن در بزم سلطان ساقیا
اول بگیر آن جام مه بر کفه آن پیر نه
چون مست گردد پیر ده رو سوی مستان ساقیا
رو سخت کن ای مرتجا مست از کجا شرم از کجا
ور شرم داری یک قدح بر شرم افشان ساقیا
برخیز ای ساقی بیا ای دشمن شرم و حیا
تا بخت ما خندان شود پیش آی خندان ساقیا
گنجور: مولوی، دیوان شمس، غزلیات
چرا مولانا شرح رقصانه میکند؟
«شهرام ناظری» دربارهی مولانا گفته است: «مقام مولانا فراتر از مقام شاعری است. وقتی از او سخن میگویم یا شعرش را میخوانم دیگر نمیتوانم یک جا ساکت و ساکن بنشینم. مرا به جوش و خروج میآورد. هنوز که هنوز است پس از سالها حشر و نشر با او وقتی حرفش به میان میآید تا صبح در اتاق راه میروم. او مثل اقیانوس پر تلاطمی است که تا ابد جوش و خروش دارد. در کار این اقیانوس خفتگی و خواب و آرام وجود ندارد. اندیشه و کلام این شاعر بزرگ نو به نو حرکت را باعث میشود.»
تمرین اول: پای برهنه به جویباری
پای در میان جویباری قرار ده و به موسیقی آب گوش کن.
ببین چگونه از درون خنک میشوی و به زیارت بی نهایت لحظه میآیی. لحظهای که تمامی ندارد