احساس آب

(بلاگ آب)

احساس آب

(بلاگ آب)

خیال قد او همچو سرویست در آن آب روان پیوسته

روی زیبا نتوان داشت نهان پیوسته 

 اوحدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل 695


روی زیبا نتوان داشت نهان پیوسته           خاصه رویت که به روحست و روان پیوسته

زلف از دست بدادیم و ز دل خون بچکید      گویی آن زلف رگی بود به جان پیوسته

آبم از دیده روانست و خیال قد او              همچو سرویست در آن آب روان پیوسته

ابروان همچو کمان داری و مژگان چون تیر   وز پی عربده تیرت به کمان پیوسته

بار دیگر بگزند دل ما می‌کوشی               ای به رغم دل ما در دگران پیوسته

در شگرفان حرکاتیست که آتش خوانند     در تو آن هست و دو صد فتنه به آن پیوسته

اوحدی نام بر آورد به نیکو سخنی            تا که نام تو شد او را به زبان پیوسته

اوحدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل 695

منبع:گنجور