سرچشمهی "فین" بین که درآن آب روانست نه آب روانست که جان است و روان است
گویی به شمر موج زند گوهر سیال یا آن که به هر جدول، سیماب روانست
آن آب قوی بین که بجوشد ز تک حوض گویی که مگر روح زمین در غلیانست
فوارهی کاشی رده بسته به جداول چون ساقی پیروزه سلب در فوران است
وان آب روان از بر فواره پریشان چون موی پریشان به رخ سیمبرانست
آن ماهی جلد شکم اسپید سیه پشت شیطان صفت از تک به سوی سطح دوانست
آن ماهی زرین که سوی تک دود از سطح چون تیر شهابست که بر دیو نشانست
خرچنگ کج آهنگ بر ماهی زیبا چون دیو کج آیین به بر حور جنانست
ترسد که برانندش ازین کوثر جانبخش زان روی از این گوشه بدان گوشه خزانست
دیوان اشعار ملک الشعرای بهار- قصیدهی سرچشمه ی فین