ز ابر بهاری بیارید نم ز روی زمین زنگ بزدود و غم
جهان گشت پر چشمه و رود آب سر غمگنان اندر آمد به خواب
زمین چون بهشتی شد آراسته ز داد و ز بخشش پر از خواسته
شاهنامه، چاپ خالقی مطلق
ایران کشور کشاورزی بوده است، و به آب زنده است. می توانست بهشت باشد یا ماتمکده، برحسب اینکه تر سال باشد یا خشکسال. داریوش دشمن کشور را سه پتیاره می دانست: دروغ، دشمن و خشکسالی. از این که بگذریم کشوری است که می توان گفت که در معرض هیچ کمبودی نیست.
هرچه دیگران دارند، او تنها دارد. مگر یک کمبود و آن آب است. اگر بارندگی منظّم تر و فراوان تری می داشت، می توان گفت که آبادترین کشور جهان می شد (به شرط سازمانی بایسته).
آب همیشه مسئلۀ اوّل این کشور بوده. از این روست که در ایران باستانی دو بانو ایزد بزرگ شناخته می شد، یکی میترا که نگهبان روشنائی بود، و دیگری آناهیتا (ناهید) که نگهبان آب و نیایشگاه او را همواره در کنار چشمۀ آب قرار می داده اند.
کشوری مانند ایران که مردمش در تمنّای آب به سر می برده اند، در هر فرصتی علامت هائی از این نیاز به کار برده اند. از جمله رنگ آبی بر کاشی ها، سقّاخانه، ارتباط مظلومیّت با عطش و نوحه ها. همۀ اینها در حسرت آب است. منبع