احساس آب

(بلاگ آب)

احساس آب

(بلاگ آب)

ادبیات تاجیکستان: اشکم مرا گلوله میزند

از بازار صابر


گل ماهیی که من کشیده ام از آب

در آبهای چشم من می گردد

همچون در آب شیشه ماهیدان

بلکه 

افتاده گل چو پولک ماهی

در چشم من نشانه از آن گل ماهی


آن مورها که کرده ام پامال

شبها به پای من

بند سیاه موری می بندند

شب مور-مور می کند بدنم از این

مور-مور، مور-مور

مور-مور...


یک گرگ پوستک

یک گرگ میخکوب به دیوار خانه ام

در گرگ و میش صبح برف ریز

از بین خوابهای سفید من

نوله می زند

اشکم مرا گلوله می زند.


عنوان مستعاری من گرگ است

که من نمی کنم از این عار

مادر مرا گذرانیده است دوش

چون طفل پیشنارو خویش از دهان گرگ

تا که اجل بخورد گول

که مرا گرگ خورده است


با نام کبکریز

در زادبوم من دشتیست

که در سراسر این دشت

غیر از خوراک بچگی من ، خراج کبک

یادآوری نمانده از کبکش


آید اگر دوباره به هوشم

کبکریز

فریاد می زند گوشم

کبک ، گریز !


مرغی که من گرفته ام با حلقه

گویی تو می سراید از حلقم

بی اختیار می دمد به تنم مرغک

خشکیده می کشد نفسم هُشتک 



دیریست ، دیریست 

این خانه دو چشم من چوکیده

چون لانه ای پرنده اش کوچیده.


توضیحات: 

گل ماهی :ماهی  قزل آلا

ماهی دان: تُنگ نگهداری ماهی

نوله : زوزه

گریز: در پارسی فرارودی به صورت امر به کار می رود یعنی : بگریز ، فرار کن. دقت داشته باشید که در  پارسی فرارودی برای ساخت فعل امرمعمولا بُن امری بدون استفاده از حرف " ب" به کار میرود. مانند: شین به معنای بنشین یا گیرید به معنای بگیرید که البته دومی نوعی تعارف مانند بفرمایید متداول در ایران نیز هست که به ویژه در میان اهالی ولایت سغد کاربرد دارد.

هُشتک : سوت زدن

چوکیده : فرو رفته


منبع: ایرتاج ادبیات -