"در روستای فرخان، سه کیلومتری شرق قوچان، هنوزجشن مردگیران در روز سیزده فروردین برگزار می شود." برگرفته از رجبی، پرویز(1391) جشن های ایرانی، آرتامیس، تهران
سه شنبه پنجم اسفند 1393 خورشیدی برابر با روز آبان (آب ها) از ماه سپنتاآرمیتی سال 3752 دینی زرتشتیان م
گفتاری از فریدون جنیدی درباره جشن سپندارمزگان: بشنوید
متن گفتار:
اگر پارسا باشد و رایزن یکی گنج باشد پراکنده زن
بویژه که باشد به بالا بلند فروهشته تا پای مشکین کمند
خردمند و با دانش و ناز و شرم سخن گفتن نیک و آوای نرم
رویداد زمان را ما پیرامون جشن بزرگداشت زن و مادر هستیم سپندارمزدگان و ایرانیان پس از یک زمان چند ده هزارساله که در حقیقت دوران مادرسالاری نامیده میشد. به وسیله فرانک یعنی مادر فریدون یعنی مادر ایرانیان، پیشنهاد به این شد که برای مبارزه با دشمن که از سوی بابل بنام ایورست یا ضحاک بر ایران مستولی شده بود کم کم مادران خودشان نرم نرم سالاری را به پسران واگذار کردند (خود مادران) و شد جامعه مردسالار. اما، فرهنگ ایران به کلی فراموش نکرد این جریان را
ما امروز می دانیم که جامعه شناسان در همه جای جهان متوجه شده اند که خواهی نخواهی یک دوران خیلی دراز آهنگ و طولانی زن سالاری و مادر سالاری بوده است . اما این رو حدث می زنم و مدرکی ندارم برای اینکه تاریخهای اونا این اندازه کشش نداره تا به دوارن مادر سالاری برسه(دیگه این چیزهایی که اونا می گن). منتهی تبدیل فرانک به فریدون 6000 سال پیش است و خوشبختانه در شاهنامه ما هست و می بینیم که فرانک این کار را می کنه و به فریدون واگذار می کنه. منتهی جامعه ایرانی و فرهنگ ایرانی به کلی یاد زن رو و مادر رو فراموش نمی کنه و به همین دلیل است که در سال یک روز -روز سپندارمذ از ماه سپندارمذ- یعنی روز اسفند که روز پنجم هر ماه باشه از ماه اسفند جشن اسفندگان گرفته میشه هم برای بزرگداشت زمین که مادر همه موجودات هست و فروتن و عاشق و بردبار و سود دهنده و یاری رسان به همه موجودات جهان و هم برای مادر که سودرسانی و گسترندگی و عشق و فروتنی،درست هم تراز زمین است. برای اینکه با مادر هست که خانواده گسترش پیدا می کنه و مادر ...(زمین نفس می کشه در جشن صده است) در این جشن انحصاراً بزرگداشت مادر است ( پنجم اسفند باستانی بوده ولی از زمانی که خیام و همکارانش شش ماه اول را سی و یک روزه کردند 6 روز می افته عقب تر روز بیست و نهم بهمن می افته ولی این روز یست ونهم در حقیقت همان پنجم اسفنده زمان باستان بوده) و در این روز است که مرد و پسران باید زودتر بیدار بشن و برن بیرون و بعد در بزنن و اجازه بطلبند که اگر اجازه هست که ما وارد بشیم وقتیکه وارد می شن هدایایی که از پیش تهیه کرده اند به مادر و به خواهران می دن و دست به سینه و به گفتار شاهنامه دست کرده به کش می ایستادند تا اینا چه فرمان بدن، یک روز با شکوه از آغاز تا پایان فرمان با مادر و خواهران بود و این رفتار پدر و برادران برای خواهران خیلی با شکوه و زیبا می نمود و اینها در خودشان احساس بالندگی می کردند و مسلم اینه که در یک خانوده که چند پسر و دختر و مادر و پدر هستند یک روز با شکوه را اینطور برگزار کننف این خاطره باز در یادها باقی می مونه و همواره باید مادر گرامی باشه، همواره باید دختر گرامی باشه و اون شعری را در آغاز براتی شما خواندم گرامیداشت زنه ، دوباره مطرح می کنم ببینین که از دیدگاه فردوسی یک زن خوب کی بوده. پارسا باشه، رایزن باشه یعنی در کارها با مرد یا خواهر ها با برادر ها همراهی بکنن اگر پارسا و رایزن باشه یک گنجی است که همواره پر است. به ویژه که از زیبایی برخوردار باشه و فروی هشته از پای مشکین کمند. من در آغاز وقتی که تاجیکستان نرفته بودم با خودم می اندیشیدم که خب بالاخره گیسوانش تا نزدیک پاش باشه. تاجیکستان من یک دختری رادیدم که گیسوانش تا قوزک پاش بود و من فهمیدم که فرو هشته تا پای مشکین کمند، چیزی بوده که در ایران باستان دیده میشده ، من این دختر رو که نامش بنفشه گلک اوا بود ازش پرسیدم که تو خودت بهره نمی بری از این گیسوان بلند زیبا. فقط آژنگ به چهره آورد و گفت: " شوشتنش دشوار است" ...
برای اینکه خداوند این گیسو رو به زن داده و در این شعر هم ستایش میشه. اما بقیش، خردمند و با دانش و ناز و شرم. اگر دختر ناز نداشته باشه در کردارش و گفتارش در حقیقت با ناز همراه نباشه زندگیش، خوب دلپسند نیست و بعد شرم. اون چیزی که ویژه یک دختر خوب است این است که باید شرم داشته باشه، بعد سخن گفتن خوب یعنی ملایم صحبت کنه، آواش هم نرم باشه. این ویژگی هایی که از دیدگاه فردوسی می بینیم که برای زن گفته شده و سخن را تمام کرده ، می بینید که اون صفت هایی که در گفتار شاعران دیگر در باره زن میاد، خیلی به مسائل جسمانی توجه میشه که فردوسی اینها رو وارد نکرده، فقط از زیبایی صحبت کرده، فقط زیبا و زیبایی معنوی .
این سخنانی بود در باره زن...