کوشش و امید
دوشنبه 12 خردادماه سال 1393 23:23
ملکالشعرای بهار » مثنویات ترجمه از یک قطعه فرانسه جدا شد یکی چشمه از کوهسار به ره گشت ناگه به سنگی دچار به نرمی چنین گفت با سنگ سخت: کرم کرده راهی ده ای نیکبخت جناب اجل کش گران بود سر زدش سیلی وگفت: دور ای پسر! ( گران سنگ تیره دل سخت سر زدش سیلی و گفت : دور ای پسر) ( نجنبیدم از سیل زورآزمای که ای تو که پیش تو...