بخشی ازشعربلند جشنواره لعل بدخشان
سروده ی نادره بدیعی (آناهیت)
ازکتاب دل سروده های ایران زمین
درکوچه سارهای کودکیم
بوی شعربود
بوی زلال آب رکن آباد
شبهای غم گرفته ی شیراز
وخانه ی پدری
درکوچه مان
هم چون گوهرشب چراغ
تابان بود
پدرنبود
ولی یادگارهای پدر دلخوشم می داست
شمشادهای پیر . کرتهای سبز
افراهای بلند .
آینه های سنگی برتاقچه های پهن
سقف های بلند
و...
صندوقخانه ای رازدار....
صندوق خانه رازدارمادر بود
مادرهرچیزیادگاررا
به سینه ی گشاده ی صندوقهای پیر می سپرد
انگشتردست دلبر
گوشواره ی زمردهندی
و....گردن آویز صاحب نظر پسندلعل بدخشان
........
این گردن آویز
ارشیرازکه معدن لب لعل است وکان حسن
مرابه سوی بدخشان پرواز می داد
ودریادخانه ی اندیشه های تاریخی ام
نقش خوارزم وخیال لب جبحون می بست
مرابه عالم صندوق خانه ی مادر
مرابه خویشتن خویش
به خانه ی پدر می خواند
که خانه ی پدری ریشه ی تپیدن بود
تپیدن دل هستی . تپیدن دل بودن
.......