احساس آب

احساس آب

(بلاگ آب)
احساس آب

احساس آب

(بلاگ آب)

ای گشته از صفای رخت شرم‌سار آب



ای گشته از صفای رخت شرم‌سار آب         از تشنگان لعل لبت وام‌دار آب


جانم میان آتش هجران به باد رفت          گرچه زدیده هست مرا در کنار آب


لعل تو آتشیست که چون شعله بر کشد          بگشایدم زدیده یاقوتبار آب


از نو بهار روی تو اشگم فزون شده است   آری فزون شود همی از نوبهار آب


از لطف توست جانم و جانم همه تویی   خیزد  بخار از آب و شود هم بخار آب


ابن یمین چو دید که بی هیچ موجبی        بردش ز روی کار غم غمگسار آب


گفتم کنون بمردم چشمم امیددار            آرد ز لطف روی تو بازم به کار آب

دیوان ابن یمین، غزلیات