احساس آب

احساس آب

(بلاگ آب)
احساس آب

احساس آب

(بلاگ آب)

دچار آبی بیکران

«دچار آبی بیکران» نام  نمایشگاه عکس‌های رضا کیانیان  است که ۱۵ تا  ۲۵  بهمن امسال در باغ انجمن خوشنویسان - آرت‌سنتر - برگزار خواهد شد. این‌بار عکس‌های  او  پر از رنگ و پر از زندگی است.جمعه ۱۵ بهمن‌ماه ۹۵ در آرت‌سنتر باغ، خیابان اندرزگو، سلیمی شمالی، شماره ۱۴۵، باغ انجمن خوش نویسان، از ساعت ۱۶ تا ۲۰ و بقیه روزها از ساعت ۱۲ تا ۲۰.




«دچار، یعنی عاشق

و فکر کن که چه تنهاست، اگرکه ماهی کوچک

دچار آبی بیکران دریا باشد.

سهراب سپهری»


دو سال گذشته که سفری به اهواز داشتم، یک روز عصر کنار کارون قدم می‌زدم. کارونی که روزی زیبا بود و امروز بی‌پناه و غریب است.

در اوج غم و غصه‌ای که داشتم، ناگهان قایقی مرا به خود خواند. نگاهش کردم. او هم غریب و بی‌سرنشین، کنار رود بود. خوب که نگاهش کردم، دریافتم با تمام غربتش و رنگ ریختگی‌هایش پر از زیبایی بود! داشت به من می‌گفت حتی در این حال هم زندگی هست و زیبایی هست. مسحور این پیام او، دوربینم را از جلدش بیرون کشیم و از زیبایی‌های او عکس گرفتم ... و عکس گرفتم. دچارش شده بودم. می‌گفت: در مرگ زندگی هست. در زشتی زیبایی هست. در تباهی رنگ هست.

یکی از این عکس‌ها را در نمایشگاهی که به یاد عباس کیارستمی برپا شده بود، به نمایش گذاشتم. او استاد عشق‌ورزی به زندگی بود و من پیام آن قایق غریب را تقدیم او کردم.

اما وقتی از اهواز برگشتم همه قایق‌ها مرا صدا می‌زدند و همه آب‌هایی که در حال نابودی بودند. کوله‌ام را برداشتم و به سمت انزلی رفتم. مرداب شقایق‌ها. تالابی که در حال خشک شدن است و قایق‌هایی که روزگاری سرمستانه مسافران را در زیبایی‌هایش می‌چرخاندند و دچار می‌کردند. اما همان قایق‌ها که پر از رنگ بودند و رنگ‌های‌شان پر از زندگی بود، حالا رنگ‌های‌شان پر از ریختگی بود، ولی مثل خواهرشان در اهواز می‌گفتند: مرگ پر از زندگی است. در زشتی زیبایی، هست و در تباهی، رنگ هست.

در ناامیدی ... هم پر از امید هست!

و من مسحور این فراخوان عکس گرفتم و عکس گرفتم ... این یکی از صدها عکسی است که انزلی به من هدیه داد. بدنه قایقی که رنگ‌هایش پر از ریختگی است، اما درهم‌آمیزی با مرداب پر از امید و رنگ و زیبایی است.

در این نمایشگاه ۱۲ تا از این عکس‌ها را برای نمایش گذاشته‌ام. در کنار ۱۲ عکس از کهکشان بی‌انتها ...


هرگز به به کهکشان سفر نکرده‌ام. اما کهکشان در من سفر کرده است! کهکشان خودش را در جزییاتی از همین وسایل دور و برم به من نشان داد. حیرت کردم. من از نوجوانی در جادوی بی‌انتهایی کهکشان سرگردان بودم و بارها از این همه وسعت و بی‌کرانگی گریسته بودم و حالا کهکشان مرا به خود خواند. از بالا پایین آمد برای من! برای من! و عکس گرفتم و عکس گرفتم ... شاید باورتان نشود، من از کهکشان عکس گرفتم. شاهد من ۱۲ عکسی است که در کنار جادوی رنگ‌های قایق‌ها، از ۱۵ بهمن می‌توانید ببینید!

و این سفرها مرا به سوی شعر مسافر سهراب

سپهری کشانید و این مصرع

‎«دچار آبی بیکران دریا»

شما را از سوی رنگ‌ها و شگفتی‌ها دعوت می‌کنم به نمایشگاه به آبی بیکران دریا .... و آبی بیکران آسمان ...



منبع