فوّارههای ابریشمی مینالیزا
فیلم از : مینالیزا
چه میدونم.
داشتم راهِ خودمو میرفتم که رسیدم به این فوّارهها.
آسمون ساعت ۷ و چند دقیقه به یه سفید-صدفیِ پر عمقی رسیده بود
و سرماریزههای همراه با بارون، عینهو پودر قند مینشستن روی سر و صورتِ آدم،
اون ساعت گیر افتاده بودم توی یه لطافتی که نمیذاشت یه ثانیه با دردای عزیزِ هزارسالهم خلوت کنم.
حالا تو این اوضاع، این فوّارههای ابریشمی، با این حالِ بیخیالیِ صبحگاهیشون،
مجبورم کردن بین اینهمه روایتهای مجازی از برف،
منم دم در نکشم.
۴ آذر ۹۵